سورنا
Wednesday, July 27, 2005
Monday, July 25, 2005
زندانيان سياسی رجائی شهر، دور از انظار جهانی
زندانيان سياسی رجائی شهر، دور از انظار جهانی
دو هفته بعد از شورش در زندان رجائی شهر، روزنامه رسالت يک آگهی تشکر از خدمات حاج کاظم در صفحه اول خود چاپ کرده است
زندانيان سياسی کم نام برای مجازات های سخت به رجائی شهر فرستاده می شوند و در آن جا با انواع شکنجه ها و سخت گيری ها روبرو هستند
همزمان با زمزمه هائی که برای دادن رياست سازمان زندان های کشور به رييس زندان رجائی شهر کرج در محافل سياسی به گوش می خورد. نظر محافل مدافع حقوق بشر به شرايط اين زندان جلب شده، زندانی که در سال ها اخير توانسته خود را از چشم ها پنهان دارد و با سخت گيری های خود مانع از آن شود که اخبار و اطلاعات درباره آن به خارج درز کند.
دو هفته پيش، در حالی که خبر از اعتصاب غذا و شورش زندانيان سياسی زندان رجائی شهر پخش شده بود و خانواده های زندانيان حاضر در آن زندان نگران شده و هر نوع ارتباط و ملاقات آن ها قطع شده بود، يک نيروی ويژه مامور اداره اين زندان شد و از آن پس هيچ گونه خبری درباره اين زندان مخابره نشده است. در همين حال گزارش خانم لوس بانين دبير دوم سابق سفارت هلند در ايران [ که برای نخستين بار متن اصلی آن در شماره روز چهارشنبه "روز" منتشر شد] نور تازه ای به اين زندان انداخته و نهادهای حقوق بشری جهانی را متوجه اين زندان کرده است
خانم بانين گزارش خود را با اشاره به وضعيت اکبر گنجی آغاز کرده و نوشته اين روزنامه نگار و محقق مشهور در حال جدال با مرگ است. او در سی و ششمين روز از اعتصاب غذای خود از سلول خود در زندان اوين به بيمارستاني در تهران انتقال داده شد. اعتصاب غذا نه تنها اعتراض وي را به بازداشت غيرقانوني او و ديگرزندانيان سياسي نشان مي دهد، بلکه از مخالفت وي با قدرت مطلقه حکايت مي کند. اعتصاب غذاي گنجي فرياداعتراضي است تا توجه دنيا را به نقض مداوم ضروري ترين اصول حقوق بشر و سرنوشت شمار زيادي از زندانيان سياسي در ايران جلب کند
بياييد با روشن کردن هويت و سرنوشت چند تن از آنها، به گنجي کمک کنيم.از جمله زندانيان سياسی رجائی شهر کرج. زندانی که براي پنهان کردن زندانيان سياسي به کار گرفته میشود. رفتن به کرج تنبيه سختي محسوب ميشود. وقتي کسي پايش به آنجا برسد، از انسان بودن ساقط مي شود و حتي با وجود فعالان حقوق بشر و مطبوعات هم از انظار عمومي پنهان مي ماند. زندانيان سياسي رجايي شهر مجبورند با جنايتکاران خطرناکي چون قاتلان، تجاوز کنندگان به عنف و معتادين هم سلول باشند که در حمله وهجوم به هم سلوليهاي خود ترديد نميکنند. آنها هيچ چيزي ندارند که از دست بدهند: بيشتر آنها به نوعي محکوم به مرگ هستند. "مرگهاي مرموز"، اتفاقي عادي در زندان رجايي شهر به شمار مي رود
زندانيان سياسی رجائی شهر
برخي از زندانيان سياسي کرج را بشناسيد
۱. ارژنگ داوودي: مهندس، معلم و شاعر، حدودا ً ۴۹ ساله. در سال ۲۰۰۳ دستگير شد و در سال ۲۰۰۵ به ۱۵ سال حبس، تبعيد به منطقه بد آب و هوا، ۵ سال محروميت از حقوق مدني و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شد. اتهامش اين بود که به يک خبرنگار کانادايي کمک کرده تا فيلم مستندي درباره زهرا کاظمي بسازد، عکاس کانادايي که در حين بازجويي در زندان اوين بر اثر ضربات وارده کشته شد. داوودي از زمان حبس ناگزير بوده است بدرفتاري هاي مختلف و بازجويي هاي شبانه را تحمل کند
او را در زمان دستگيري به شدت کتک زدند و حدوداً صد روز در سلول انفرادي نگه داشتند. انتقاد از حکومت و اتهام به مسوولان در خصوص نقض حقوق بشر از جمله دلائل ارائه شده براي محکوميت او هستند. در ابتدا به او اتهام زدند که جاسوس است و عضو "سازمان مخفي" نامعلومي است. داوودي از صدمات چشم و گوش ناشي از بدرفتاري با وي رنج مي برد. او را با زنجير به دادگاه مي بردند. دادگاه وي بدون حضور هيات منصفه و پشت درهاي بسته تشکيل مي شد و هرگز به او اجازه نداده اند پرونده خود را ببيند. ارژنگ داوودي به همراه شش نفر از ديگر زندانيان سياسي رجايي شهر اواخر ژانويه ۲۰۰۵ در اعتراض به حبس خود در بخش "جنايتکاران خطرناک" زندان دست به اعتصاب غذا زد. در واقع خبرنگاران افشا کرده اند که اين زندانيان سياسي با حمله و تهديد قاتلان و جنايتکاران خطرناک ديگر روبه رو بوده اند. اين اتفاق حداقل چهار بار رخ داده است. داوودي چندي پيش تجربيات ناگوار خود را از زندان نوشت، اما اخيراً يادداشتهاي او نيز در زندان ضبط شدند. اين يادداشتها جرقه کوچک ديگري بودند که از چشم دنياي بيرون دور ماندند و اتهام ديگري را بر اتهامات ارژنگ افزودند
۲. بينا داراب زند: فعال سياسي، حدودا ً ۴۶ ساله. او در اوت ۲۰۰۴ زماني که جلوي ساختمان سازمان ملل در تهران براي آزادي زندانيان سياسي تظاهرات مي کرد دستگير شد. وي مجبور بود مدت ۲ ماه سلول انفرادي را تحمل کند. شعبه ۲۶دادگاه انقلاب پرونده داراب زند را بررسي کرد. او به ۳.۵ سال حبس، ۵ سال محروميت از حقوق مدني و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد. اتهامات وي عبارتند از: مشارکت در تظاهرات غيرقانوني، انجام مصاحبه با راديوهاي بيگانه و همکاري با مخالفان حکومت. او همچنين در ژانويه /فوريه ۲۰۰۵ در اعتراض به حبس زندانيان سياسي در بخش " جنايتکاران خطرناک " رجايي شهر دست به اعتصاب غذا زد
3. مهرداد لهراسبي : کتابفروش دوره گرد جلوي دانشگاه تهران که در سيزدهم ژوئيه ۱۹۹۹ به خاطر شرکت در تظاهرات دانشجويي همان ماه دستگير شد. دادگاه انقلاب تهران ابتدا او را به مرگ محکوم کرد، سپس محکوميت وي به ۱۵ سال حبس و بعد از آن به ۱۰ سال حبس کاهش يافت. گفته مي شود که با لهراسبي به شدت بدرفتاري شده است. بعد از اينکه سالهاي زيادي را در اوين سپري کرد هم اکنون در زندان رجايي شهر به سر مي برد و ظاهرا ً به لحاظ جسمي و روحي در وضعيت بدي قرار دارد. او سريعا ً به کمک نياز دارد
امير ساران: فعال سياسي، عضو "جبهه اتحاد ملي"، از سال ۲۰۰۳ [با وقفه] زنداني شده است. او به شدت کتک خورد. اخيرا ً در ژوئن ۲۰۰۵ ، در اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري، به اعتصاب غذاي ديگر به زندانيان سياسي پيوست. او به ۸ سال حبس محکوم شده است
چندين زنداني سياسي ديگر نيز در زندان رجايي شهر هستند، افرادي همانند حجت زماني [که به مرگ محکوم شد]، ولي اله فيض مهدوي ، جعفر اقدامي و ديگران. آنها هم از رفتارهاي غيرعادلانه در رنجند
دبير سابق سفارت هلند در تهران در پايان مقاله خود نوشته "در مقابل چنين وضعيتي، چرا روزنامه هاي غرب اين طور سکوت اختيار کردهاند؟ چرا آنها رنج وصف ناپذير انسانهاي بي شمار را در زندان هاي ايران ناديده ميانگارند، در حالي که به وفور اخبار مسايل هستهاي ايران را منتشر مي کنند؟"
گفتنی است که رييس زندان رجائی شهر کرج از همواره کسی بوده که از وی با نام مستعار ياد می شده است چنان که "حاج کاظم" رييس فعلی اين زندان که مانند اکثر روسای زندان های کشور در ربع قرن گذشته از اعضای فعال جمعيت موتلفه اسلامی است، در حالی که گفته می شود تدارکی در جريان است که به رياست سازمان زندان های کشور منصوب شود همچنان نام کاملش در جرايد درج نمی شود و عکس از وی هم منتشر نشده است
روز چهارشنبه رسالت روزنامه جناح راست [ به کارگردانی هيات موتلفه اسلامی] در يک آگهی که در صفحه اول اين روزنامه چاپ شده بود از قول دو تن به نام های محسن و حکيمی که ادعا کرده اند زندانی موقت بودهاند از خدمات انسانی و اسلامی "حاج کاظم" تشکر و قدردانی کرده بود. کاری که معمولا برای استثنائی و برای مقاصد مشخص صورت گرفته است. قابل تصورست که زمينه سازی روزنامه جناح راست به قصد به فراموشی شدن اخبار و شايعاتی است که از ماجرای اعتراض و شورش ماه گذشته اين زندان پخش شده بود
Sunday, July 24, 2005
پرونده جنجالي تجاوز گروهي 14 مرد به زن پاکستاني
ديوان عالي پاکستان امروز بررسي درخواست تجديد نظري را شروع خواهد کرد که به پرونده يک تجاوز دستهجمعي مربوط ميشود و داراي بازتاب جهاني بوده است
دادگاه تجديد نظر بايد حکم دهد که آيا 6 مردي که به اتهام تجاوز به زني به نام «مختار ماي» در يک روستا در سال 2002 بازداشت شدهاند مجرمند يا نه
بنا به ادعا، شوراي اين روستا حکم به تجاوز به اين زن را صادر کرده بوده به اين دليل که رفتار ناپسندي از برادر اين زن سر زده بوده است
پرونده اين قضيه پس از آنکه دادگاه لاهور در ماه مارس 5 نفر از مردان را تبرئه اعلام کرد به جنجال کشيد
اين پرونده با دستور رئيسجمهور مشرف در ممنوعالخروج کردن خانم مختار از کشور ابعاد سياسي نيز پيدا کرد
مشاور نخستوزير در امور زنان به «بي.بي.سي» گفت که ژنرال مشرف به اين دليل خروج از کشور را براي خانم مختار ممنوع کرده است که يک سازمان غيردولتي او را به آمريکا دعوت کرده است تا براي سياه نمايي اوضاع پاکستان از او بهره برداري کند
دولت پاکستان پليس 24 ساعته براي مراقبت از منزل خانم مختار گماشته است و او شکايت دارد که در واقع تحت حبس خانگي درآمده است. روز يکشنبه مختار ماي براي شرکت در جلسه دادگاه با هواپيما به اسلام آباد منتقل شد
منتقدان سيستم اجتماعي و قضايي پاکستان مي گويند که خانم مختار نمونه اي است از رفتار وحشيانه اي که با با زنان بخصوص زنان مناطق فئودال نشين و روستايي انجام مي شود. ژنرال مشرف بر خلاف آنها معتقد است که اين قضيه حکم نمونه ندارد و استثنايي است.
او در سفر اخير خود به نيوزيلند به خبرنگاران گفت: «وضع ما بدتر از هيچ کشور در حال توسعه ديگري نيست. اين قضيه تجاوز مربوط به يک بخش دورافتاده پاکستان است و چيزي نيست که هر جا و هر روز در کشور اتفاق بيفتد». هم خانم مختار و هم دولت از ديوانعالي خواسته اند که در حکم تبرئه متهمان تجديد نظر شود
وي از معدود زناني است که پس از قرباني شدن در تجاوز ماجرا را علني مي کند و براي مجازات متهمان مي جنگد. در مجموع 14 مرد به اتهام تجاوز در اين قضيه بازداشت شدهاند. دادگاه عالي لاهور 5 نفر از آنها را تبرئه کرد و حکم نفر ششم را از مجازات مرگ به حبس ابد تخفيف داد
مختار ماي بر خلاف تصور بسياري از مردم که فکر مي کردند او مثل ديگر قربانيان اين نوع تجاوزها دست به خودکشي خواهد زد مبارزه حقوقي طولاني خود را براي احقاق حق خويش آغاز کرد. او همچنين در روستاي خود با پولي که به خاطر جبران حادثه به او پرداخت شد دو مدرسه راه انداخته است و اکنون در سطح بين المللي براي حقوق زنان فعاليت مي کند
«وجود اين مدرسهها و پسران و دختراني که در آن درس ميخوانند رنگ تازهاي به زندگي من داده است»
او خود هرگز مدرسه نديده است. اما ميگويد: آموزش مي تواند مردم را تغيير دهد و به آنها را به حقوق خود آگاه سازد. ما اگر مي خواهيم وضع حقوق زنان را بهبود بخشيم بايد اذهان پسران و دختران مان را بسازيم
Saturday, July 23, 2005
بازم تاخیر
Thursday, July 21, 2005
اقدام به ترور پيام فضلی نژاد
پيام فضلي نژاد، مشاور سابق دادستان تهران، شب گذشته (شنبه) هنگامی که محل کار خود واقع در دانشگاه پژوهش های بنیادی را از روبروی پارک نیاوران به سمت منزل طی می کرد مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت. در روزهای گذشته حکومت ایران از هراس ترور این بازجوی سابق پرونده وبلاگ نویسان و در پی کشته شدن قاضی پرونده (مقدسی) که از دوستان قدیمی فضلی نژاد محسوب می شده اقدامات تامینی و امنیتی خاصی را برای وی لحاظ کرده بود
اما پیام در آخرین اظهار نظرهای خود گفته بود که صحنه سیاست را ترک خواهد کرد و فقط به عنوان پژوهشگر حقوقی از این پس زندگی را پی می گیرد. فضلی نژاد این روزها در اتاقی وابسته به مرکزی پژوهشی-دانشگاهی در نزدیکی کاخ نیاوران طرح تدوین کتابی در زمینه حقوق شبکه را در دست اجرا داشتمشاور سابق دادستان هنگامی که از ترور جان سالم به در برد ساعت نه و سی دقیقه شب در پی شوک روحی به بیمارستان فوق تخصصی شهید باهنر اعزام شد. نمایندگان وزیر اطلاعات، دادستان کل کشور، نماینده ویژه رییس جمهور و رییس مجلس شورای اسلامی از وی عیادت کردند
وی همچنان بر مواضع انتقادی خود از حاکمیت پای فشرده است و گفته که برای احقاق حق متهمانی که در این سالها مورد ستم قرار گرفته اند توسط مستندات و اطلاعات فوق محرمانه ای که در اختیار دارد اقدام خواهد کرد. هنوز هيچ گروهي مسئوليت ترور پيام فضلي نژاد را بر عهده نگرفته است. بنقل از سایت آیت الله منتظری montazeri.com-----------------------------------------آخرين نامه دريافتی پيک ايران ار فضلی نژاد 21 ژوئيه 2005
پیام فضلی نژاد :بازجویان سه پرونده امنیتی را به دادگاه نظامی می کشانماین مشاور سابق اطلاعات طرح تدوین تجارب امنیتی برای روزنامه نگاران را در دست نشر دارد پیام فضلی نژاد ، مشاور امنیتی و حقوقی سابق اطلاعات ناجا ، در نامه هایی جداگانه به رییس جمهور خاتمی و رییس قوه قضائیه از آنچه که فرهنگ سوزی و جنایت قضایی در سه سال گذشته نامنهاده ، پرده برداشته است و گفته که دست اندرکاران پرونده های بازداشت پورزند ، منتقدان سینمای ایران و وبلاگ نویسان را بر اساس مستندات محرمانه ای که در اختیار مراجع ذیصلاح خواهد گذاشت ، برای محاکمه به دادسرا و دادگاه نظامی خواهد کشاند و در صورت عدم دادرسی عادلانه و بی طرف آن مستندات را در رسانه ها منتشر می کند. فضلی نژاد که از سال 1381 تا سال 1384 مشاورت معاون اطلاعات ناجا و مسئولیت اغلب بازجویی های فنی پرونده های اخیر را عهده دار داشته یکماه پیش از مسئولیت های خود در اطلاعات و دادستانی کناره گیری کرد و گفت که حقایق آنچه که در این سالها بر سر نویسندگان و فرهنگمردان رفته است را منتشر خواهد کرد. بر اساس وعده پیشین وی بنا داشت تا جنایت قضایی و امنیتی سه سال گذشته را طی رساله ای تحقیقی مستند در ابتدای این هفته منتشر نماید ،اما احضار او توسط مسئولان اطلاعاتی و امنیتی و آغاز بحث های گسترده راجع به اتهاماتش مانع از این امر شده است. آقای فضلی نژاد در نامه های خود به رییس جمهور خاتمی و رییس قوه قضاییه اشاره کرده است که در هفته های گذشته و پس از انتشار اسناد مربوط به محفل اطلاعات موازی بارها از سوی این محفل تحت تعقیب ها و بازجویی های خیابانی غیرقانونی قرار گرفته و در آخرین اقدام تهدید به مرگ شده است.در هنگام تهدید به مرگ به وی گفته شده که عنوان خواهند کرد این نویسنده به دلیل افراط در استعمال مسکرات و مخدرات جان سپرده است. همچنین فضلی نژاد در این نامه بسیار مهم از حقایقی پیرامون بازداشت اسقند ماه 1382 خود توسط وزارت اطلاعات برای نخستین بار پرده برداشته است.پس از آن بازداشت معاون اطلاعات فرمانده نیروی انتظامی علیه وزارت اطلاعات شکایتی را در شعبه سیزدهم دادسرای نظامی ( به ریاست قاضی ترکی ) طرح می کند و بازداشت فضلی نژاد را آدم ربایی غیر قانونی واجا عنوان می نمایند که در نهایت به دلیل اینکه فضلی نژاد حاضر به شهادت و شکایت علیه وزارت اطلاعات نمی شود ، پرسنل واجا پس از سپری کردن دادرسی یکساله از اتهامات انتسابی مبری می گردند. پیام فضلی نژاد در نامه اخیر خود انگیزه ها و انگیخته های چهارسال درگیری واجا و ناجا با یکدیگر را کاویده و از چشم ناظر و مشاوری درون سیستم به شرح آنان پرداخته است.این مشاور سابق اطلاعات اکنون بنا دارد تا "طرح تدوین تجارب اطلاعاتی و امنیتی" خود را جهت ارائه به شهروندان و اندیشه ورزان و روزنامه نگاران تحت نظر و خطر نهادهای امنیتی جهت آمادگی برای رویارویی با بازجویان و شکنجه گران سیاه منتشر نماید
Wednesday, July 20, 2005
پروژه مرگ اكبر گنجي ناكام ماند
اطلاعات مستندي كه در اختيار اكبر گنجي قرار گرفت، جان وي را از توطئه اي كه براي مرگ او طراحي شده بود
Monday, July 18, 2005
Friday, July 15, 2005
در حمایت از زن آبی و سپینود
تا روزی ديگر نمادی ديگر قربانی ديگر شايد لوگو و چيزی ديگر... لوليتا هم می گويد: یک نفر در دنیای واقعی می خواهد بمیرد، شهامتش را ندارد. خودش را در دنیای مجازی می کشد و به عزای خودش می نشیند. یک نفر دیگر در دنیای واقعی آدم تنهایی ست- خیلی تنها- در دنیای مجازی دور و بر خودش اسم ها و نشانی ها را ردیف می کند تا از او حمایت کنند و با کلمات دوستش داشته باشند. باز یک نفر دیگر در دنیای واقعی به شدت احساس بدبختی می کند و در دنیای مجازی خوشبختی اش را فریاد می کشد. آنقدر که این خوشبختی مجازی هویت زندگی اش می شود. آدمی همانقدر در دنیای واقعی مشکوک به نظر می رسد که در دنیای مجازی. چون اصولا با خودش بیگانه است. از خودش فرار می کند. نمی تواند بایستد. روحش ایستا نیست. ایستادن را یاد نگرفته. فرار می کند
Thursday, July 14, 2005
مسابقه مقاله نويسی وبلاگی
مسابقه مقاله نويسی وبلاگی
داوران: نويسنده وبلاگ خورشيد خانم، نويسنده وبلاگ پينکفويديش، مهشيد نويسنده وبلاگ زنانه ها، بيژن صف سری نويسنده وبلاگ روزگار ما، مسعود برجیان نويسنده وبلاگ پیام ایرانیان، نويسنده وبلاگ الپر، وحيد مقدم نويسنده وبلاگ دريا روندگان
Wednesday, July 13, 2005
اکبر گنجی
تجمعي که به خشونت منتهي شد، نيروي انتظامي و لباس شخصي ها براي متفرق کردن جمعيت فقط و فقط از باتوم استفاده مي کردند... خيلي نگران بچه هام، نگران بابک، اميد، محمد که لباس شخصي ها اونا رو با خودشون بردن ... نگران اون آقايي که زير ضربه هاي سنگين باتوم ناله مي کرد و اونو هم به زور با خودشون بردند... نگران دختري که يکي از لباس شخصي ها مي خواست به زور ببردش اما مردم نذاشتن و اونم گوشي تلفن همراهش رو ازش گرفت... نگران حنيف که اينطور مواقع کتک خورش ملسه... نمي دونم آخر و عاقبتمون چي ميشه؟ فقط خدا آخر و عاقبت ما رو ختم به خير کنه... خيلي نگرانم... خيلي خيلي نگرانم...
البته جا داره از 2 تا اتفاقي که ديروز برام افتاد و يکيش جاي تاسف داره و يکيش جاي خنده براتون تعريف کنم:
1- يه دختر خانومي اومد جلوي من و گرفت و گفت خانوم ببخشيد اين شلوغي براي چيه؟ گفتم يه تجمعه براي آزادي اکبر گنجي..!! بعد با تعجب بهم نگاه کرد و گفت: ببخشيد اکبر گنجي چيه؟ منم که دو تا شاخ روي سرم سبز شده بود و دلم مي خواست سرم رو مي کوبيدم به ديوار نگاش کردم و گفتم عذر مي خوام اکبر گنجي اشياء نيست که مي گي چيه؟ بگو اکبر گنجي کيه؟ ... کسي مي تونه عمق فاجعه رو تا اين حد درک بکنه!! من که نمي تونم...
2- وقتي نيروي انتظامي به طرفمون حمله ور شد و شروع کرد به کتک زدن... تنها کاري که ازمون برمي اومد اين بود که فرار کنيم، منم دويدم رفتم کنار خيابون ... رنگم بدجوري پريده بود، همون موقع يه آقاي مسني اومد دستش رو انداخته رو شونه ي منو و دستام و گرفت و منو با خودش بر... مي خواست کمکم کنه... حالا اون وسط منم خنده ام گرفته که اي بابااا ... البته اون آقا واقعاً بهم کمک کرد تا بتونم برم توي يه پاساژ و از کتک خوردن قسر در برم...
Monday, July 11, 2005
نه من به نوشی لینک نمی دم
Saturday, July 09, 2005
هنوز ميخوام وبلاگ بنويسم!
////////////////////////////////////////////////////
راستی هیچ حواستون هست که امروز 18 تیره!!! ه
ما را به خاطر بیاور
ما را به خاطر بیاور! ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم شور عشق در سینه داشتیم وسینه بر خاک سوده مردیم .ما را به خاطر بیاور! ما را که سینه سرخانی خنیاگر بودیم و ده به دهنه در آسمان و نه در کوهسارو نه بر شاخسارکه در بازارپیش از آنکه آوازه خوان شویم بر شاخه ای تکیده از تکیه گاه خویشجان وا سپردیم .به خاطر دارم پیامشان را،سرنوشتشان را ،آری...و همیشه در گذرگاه خاطرم در گذراست آوازهای صامت سینه سرخان سینه بر سیخ و تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ و از تکرار یادشان شاید پیش از آنکه شاعر شوم بیست و دوساله بمیرم .آمین...سروده ی شهید کوی دانشگاه عزت الله ابراهیم نژاد
Friday, July 08, 2005
انفجار در لندن
Tuesday, July 05, 2005