Friday, July 15, 2005

در حمایت از زن آبی و سپینود

حالم بهم می خوره از این حرکتهای بی فکر
آخه یکی نیست بپرسه رو حساب چی با کدوم مدرک طرفداری از چیزی می کنید که اصلاً نمی دونید که واقعیه یا نه
خیلی هاتونم فکر می کنید اینجوری می تونید خودتونو مطرح کنید
متاسفم براتون ، متاسفم برای اهالی ابله وبلاگستان که فقط بلدند کورکورانه یه هدف رو دنبال کنن
ولی بازم جای خوشحالی داره فکر می کردم فقط خودمم که برعکس همه از نوشی طرفداری نکردم
ولی پریشب که داشتم روزنوشت شرح رو می خوندم یه کم امیدوار شدم که هنوز یه نیمچه عقلی تو این دنیای وبلاگی پیدا میشه
امروزم که خبر تعطیل شدن وبلاگ زن آبی و سپینود رو شنیدم حالم گرفته شد
به قول زیتون عزیز: وای بر ما...کسی برای این دو عزیز وقت می‌‌کنه مرثیه بنویسه لوگو بسازه ؟‌ یا اینکه سرشون گرم مسابقه‌ی گداپروری و ضعیف‌نوازیه ؟
منم آرزو می کنم از ته دل که زن آبی و سپینود برگردن
می دونید چی حالم رو بیشتر از همه بهم زد : از روزنامه ها بعیده بخوان تن به شایعات مجازی بدن و از این شایعات حمایت کنن ، روزنامه آسیا و هموطن سلام هم از نوشی طرفداری کردن و در موردش نوشتن، ببینم شماها دلتون نمی خواد روزنامه ها در موردتون بنویسن؟ تو این دنیای مجازی که هیچکی به هیچکی نیست پس ما هم بیایم بگیم شوهرمون می خواد بکشتمون آهااااااااای اهالی وبلاگستان کمک !!! هه هه هه
آره باید خندید اگه منم با ننه من غریبم بازی اسمم می رفت تو روزنامه ها می خندیدم ازته دلم می خندیدم
نمی دونم ملت ایران تا کی می خوان کورکورانه قدم بردارن !!! هه
از وبلاگ این یک زن است: نه بابا راهش این نيست
زندگی اصلا به آن گل منگولی که فکر مي کنيم نيست. چه مجازی، چه حقيقی. ماها این شکلی هستيم. يکی ميشود سنبل قربانی، يکی ميشود قربانی بی صدا. این شکلی می شويم... حالت اول متاسفانه شبيه ميشود به يک لشگر گوسفند که انگار دنبال هم افتاده اند و اما دومي، همان طور قربانی ميماند بدون لشگر و مظلوم!ميدانی شباهت همه مان چيست؟ درست بنگری همه قربانی اند. همه!! «ما گوسفندان قرباني»!! ه
تا روزی ديگر نمادی ديگر قربانی ديگر شايد لوگو و چيزی ديگر...
لوليتا هم می گويد: یک نفر در دنیای واقعی می خواهد بمیرد، شهامتش را ندارد. خودش را در دنیای مجازی می کشد و به عزای خودش می نشیند. یک نفر دیگر در دنیای واقعی آدم تنهایی ست- خیلی تنها- در دنیای مجازی دور و بر خودش اسم ها و نشانی ها را ردیف می کند تا از او حمایت کنند و با کلمات دوستش داشته باشند. باز یک نفر دیگر در دنیای واقعی به شدت احساس بدبختی می کند و در دنیای مجازی خوشبختی اش را فریاد می کشد. آنقدر که این خوشبختی مجازی هویت زندگی اش می شود. آدمی همانقدر در دنیای واقعی مشکوک به نظر می رسد که در دنیای مجازی. چون اصولا با خودش بیگانه است. از خودش فرار می کند. نمی تواند بایستد. روحش ایستا نیست. ایستادن را یاد نگرفته. فرار می کند
//////////////////////////////////////////////////
زن آبی و سپینود باز خواهند گشت
حداقل بیایید یک بار از چیزی حمایت کنید که ارزشش را داشته باشد
اما نه، این نوشته را برای دل خودم نوشتم ، زن آبی و سپینود نیازی به حمایت کسی ندارند
آنان که بزرگوارند محبت از کسی گدایی نمی کنند
ولی صمیمانه دلم می خواهد که برگردند
ما منظریم
سورنا ، زیتون ، این یک زن است، لولیتا، شرح و هر کسی که طرفدار حقیقت است