سورنا

Friday, September 20, 2002

من سکوت را می شناسم / سکوت به معنای حرف نزدن نیست

سکوت درست پشت هر واژه به خواب رفته است....ه

من عاشق کتابای هیوا مسیحم

//////////////////////////////////////////

راستی می خوام اسباب کشی کنم می خوام برم یه جای دیگه

یعنی منظورم یه خونه مجازیه دیگس

یه جایی بی نام و نشون تر از اینجا

یه جای آبیه آبیه آبی

یه جایی که رنگ غم نداشته باشه

یه جایی که حتی پائیزشم آبی باشه

دلم خیلی گرفته:(( ه

اصلاً به کسی چه ربطی داره می خوام داد بزنم: حوصله ات رو دیگه ندارم علی :(( ه

چند دفعه گفتی چرا تو بلاگم در مورد تو نمی نویسم

منم گفتم دوست ندارم زیادی خصوصی بنویسم

عشق و عاشقی من به دیگران چه

ولی خوب گوش کن ایندفعه رو فقط واسه تو می نوسم

می دونم که اینجارو می خونی پس اینو بدون که بین من و تو دیگه هیچی نمونده

هیچیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

خوب می دونی که آدمی هستم که رو حرفم وامیستم

وقتی برم دیگه پشت سرمم نگاه نمی کنم

این جمله رو یه بار تکرار می کنم ودیگه حتی نمی خوام صداتو بشنوم

خداحافظ واسه همیشه

_________________________________

و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد! ه